دم نزدم -صادق اصغری

ساخت وبلاگ

دیدمت با همگان سوختم و دم نزدم
لب خود را به لبم دوختم و دم نزدم

گرچه از شوق تو همسایه ی فرهاد شدم
تیشه را بر سر خود کوفتم و دم نزدم..

درس سختی به من آموختی و درس تورا
سخت جان کندم و آموختم و دم نزدم

همه ی راه پر از خار و خس و حادثه بود 
زخم ها دیدم و اندوختم و دم نزدم..

دیدمت با همگان سوختم اما به خدا
آتشی تازه نیفروختم و دم نزدم...!

#صادق_اصغری

نقد شعر...
ما را در سایت نقد شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anoosha96-2 بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 9:08